این قافله ی عمر عجب میگذرد دریاب دمی که با طرب میگذرد
ساقی ساقی غم فردای حریفان چه خوریم
پیش آر پیاله را که شب میگذرد
من از راه اومدم دلت خواست اومدم
تو از بیراهه ها رفتی تو چشم سیاه کجا رفتی
باید سر به جنون زد دل به خاک و خون زد
نرو از روزگارم بی تو تمومه کارم
1000 بار اومدم نبودی گرفتار اومدم نبودی
به دنبال تو باز اومدم پیه چشم سیات اومدم فقط با یک نگاه اومدم
باید سر به جنون زد دل به خاک و خون زد
نرو از روزگارم بیتو تمومه کارم
گذشتن از تو آسون نیست مثل تو یار فراوان نیست
باید سر به جنون زد دل به خاکو خون زد
نرو از روزگارم بی تو تمومه کارم